در معنى آن که آن چه ولى کند مريد را نشايد گستاخى کردن و همان فعل کردن که حلوا طبيب را زيان ندارد اما بيمار را زيان دارد و سرما و برف انگور را زيان ندارد اما غوره را زيان دارد که در راهست که ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تأخر
*
گر ولى زهرى خورد نوشى شود
ور خورد طالب سيه هوشى شود
رب هب ِلي از سليمان آمده ست
که مده غير مرا اين ملك و دست
تو مكن با غير من اين لطف و جود
اين حسد را ماند اما آن نبود
نكته ى لا ينبغي مى خوان به جان
سر من َبعدي ز بخل او مدان
بلكه اندر ملك ديد او صد خطر
مو به مو ملك جهان بد بيم سر
بيم سر با بيم سر با بيم دين
امتحانى نيست ما را مثل اين
پس سليمان همتى بايد که او
بگذرد زين صد هزاران رنگ و بو
با چنان قوت که او را بود هم
موج آن ملكش فرومى بست دم
چون بر او بنشست زين اندوه گرد
بر همه شاهان عالم رحم کرد
شد شفيع و گفت اين ملك و لوا
با کمالى ده که دادى مر مرا
هر که را بدهى و بكنى آن کرم
او سليمان است و آن کس هم منم
او نباشد بعدى او باشد معى
خود معى چه بود منم بى مدعى
شرح اين فرض است گفتن ليك من
باز مى گردم به قصه ى مرد و زن
مولانا جلال الدین محمد بلخی – مولوی